عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام به وبسایت اشعار شاعران خوش امدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اشعار شاعران و آدرس poetry-s.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 453
:: کل نظرات : 185

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 637
:: باردید دیروز : 1835
:: بازدید هفته : 637
:: بازدید ماه : 5342
:: بازدید سال : 72814
:: بازدید کلی : 2318360

RSS

Powered By
loxblog.Com

Poetry.poets

زندگینامه فرخی سیستانی
سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 21:9 | بازدید : 18448 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

ابوالحسن علی بن جولوغ سیستانی معروف به فرخی سیستانی از غلامان امیرخلف بانو آخرین امیر صفاری بود. علی بن جولوغ، از سر ناچاری شعری در قالب قصیده سرود و آن را «با کاروان حله» نام نهاد؛ و شعر را به عمید اسعد چغانی وزیر امیر صفاری تقدیم کرد. معروف است که روز بعد علی بن جولوغ قصیده‌ای به نام «داغگاه» ساخت و آن را برای امیر صفاری خواند. امیر صفاری، چهل کره اسب را به علی بن جولوغ هدیه کرد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.

علی بن جولوغ نیز با تخلص فرخی در دربار صفاریان، چغانیان و غزنویان شعر می‌گفت. محمود غزنوی او را به ملک الشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ هجری قمری، فرخی به دربار سلطان مسعود غزنوی روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر غزنوی مشغول بود.

روایت شده‌است که فرخی علاوه بر شاعری آوازی خوش داشت و در نواختن بربط مهارت داشت. دیوان شعر فرخی شامل بیش از چند هزار بیت است که در قالب‌های قصیده، غزل، قطعه، رباعی، ترکیب‌بند، و ترجیع‌بند سروده شده‌است.

از آن جا که بیشتر قصاید فرخی در دربار غزنویان سروده شده است؛ ستایشگری و وصف در آن بسیار زیاد است؛ هر چند در میان شعرهای فرخی اشعاری نیز هستند که نکات آموزنده اخلاقی را در بر دارند. فرخی در سال ۴۲۹ هجری قمری در سنین جوانی در غزنه درگذشت.

از شاعر هم عصرش لبیبی در رثای اوست که:

گر فرخی بمرد چرا عنصری نمرد؟

 

پیری بماند دیر و جوانی برفت زود

فرزانه‌ای برفت و ز رفتنش هر زیان

 

دیوانه‌ای بماند و ز ماندنش هیچ سود



:: برچسب‌ها: زندگی فرخی سیستانی , زندگی نامه , بیوگرافی فرخی سیستانی , زندگی نامه فرخی سیستانی , بیوگرافی فرخی سیستانی , بیوگرافی فرخی سیستانی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه مسعود سعد سلمان
سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 21:6 | بازدید : 1827 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

مسعود سعد سلمان، در سال ۴۳۸ هجری به دنیا آمد. اجداد مسعود سعد همدانی بودند همچنین سعد سلمان پدر مسعود اهل همدان بود ولی ارباب تذکره (تذکره کتابی‌ست که در آن شرح احوال شعرا، نویسندگان، درباریان، فلاسفه، عرفاً و... نوشته شده باشد) دربارهٔ زادبومش اختلاف دارند. بنا به گفتهٔ عوفی در همدان به دنیا آمده دولتشاه سمرقندی زادگاهش را جرجان می‌داند، واله داغستانی گوید که اصلش از همدان است ولی مدت‌ها در لاهور به سر برده‌است؛ غلام‌علی آزاده وی را اهل لاهور می‌داند؛ و بدیع‌الزمان فروزانفر در سخن و سخنوران زادگاهش را لاهور نوشته‌است.

حیات مسعود سعد سلمان مصادف با عهد شش پادشاه غزنوی بوده‌است که عبارت‌اند از؛ شاه فرخ‌زاد، سلطان ابراهیم، مسعود بن ابراهیم، شهرزاد، ملک ارسلان و بهرامشاه. کودکی او در عهد پادشاه فرّخ‌زاد بوده و زندگی ادبی و خدمت شاهی او، از عهد سلطان ابراهیم، آغاز می‌شود. مسعود سعد تا شصت سال به عنوان یکی از عمّال دیوان غزنوی، خدمت کرد. در سال ۴۳۸ هجری قمری هنگامی که سلطان مسعود بن محمود، فرزند خود «مجدود» را به فرمانفرمایی هند فرستاد، سعد سلمان همراه او بود.

مسعود سعد سلمان دو پسر و یک دختر داشت. یک پسرش موسوم به «سعادت» که شاعر بود و پسرِ دیگر «صالح» (یا محمد) نام داشته که هنگام زندانی‌بودن پدر، در مرنج، وفات یافت. مسعود سعد سلمان در سال ۵۱۸ هجری از دنیا رفت. بخشی از حیات هشتادساله او در زندان‌های دهک، نای، سو و مرنج گذشته‌است. شغل رسمی او کتاب‌دار سلطنتی بوده‌است.



:: برچسب‌ها: زندگی مسعود سعد سلمان , زندگی نامه , بیوگرافی مسعود سعد سلمان , زندگی نامه مسعود سعد سلمان , بیوگرافی مسعود سعد سلمان , بیوگرافی مسعود سعد سلمان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه منوچهری دامغانی
سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 21:5 | بازدید : 12343 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

کودکی و جوانی منوچهری در دامغان به تحصیل عربی گذشت، تا این که به خدمت منوچهر قابوس زیاری در طبرستان رسید. پس از مرگ منوچهر قابوس، منوچهری به ری رفت و به خدمت طاهر دبیر رسید که از طرف سلطان مسعود غزنوی در آن‌جا فرمانروایی داشت. وی از آنجا به دربار غزنه راه یافته، و به ستایشگری سلطان مسعود غزنوی مشغول شد. منوچهری برای جلب حمایت عنصری قصیده‌ای به نام «لغز شمع» سرود و در آن عنصری را ستایش کرد. در سال ۴۳۲ هجری قمری، منوچهری در حالی که سی و چهار سال داشت درگذشت



:: برچسب‌ها: زندگی منوچهری دامغانی , زندگی نامه , بیوگرافی منوچهری دامغانی , زندگی نامه منوچهری دامغانی , بیوگرافی منوچهری دامغانی , بیوگرافی منوچهری دامغانی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه ملا هادی سبزواری
سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 21:3 | بازدید : 15210 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

او در سال ۱۲۱۲ هجری معادل ۱۷۹۷ میلادی در شهر سبزوار به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا مهدی سبزواری یکی از دانشمندان علوم اسلامی بود. هادی پس از فراگیری علوم مقدماتی، برای تکمیل درس به مشهد رفت. پس از آن برای تحصیل عرفان و فلسفه راهی اصفهان شد و در جلسات درس استادانی از جمله: ملا حسین سبزواری، علامه محمد ابراهیم کلباسی، آقا شیخ محمد تقی، ملا علی مازندرانی نوری اصفهانی و ملا اسماعیل کوشکی حاضر شد.

ملا هادی در سال ۱۲۴۲ به مشهد بازگشت و پنج سال در مدرسه حاج حسن مشغول تدریس شد.



:: برچسب‌ها: زندگی ملا هادی سبزواری , زندگی نامه , بیوگرافی ملا هادی سبزواری , زندگی نامه ملا هادی سبزواری , بیوگرافی ملا هادی سبزواری , بیوگرافی ملا هادی سبزواری ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه فخرالدین عراقی
سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 21:2 | بازدید : 5592 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

ابراهیم عراقی فرزند عبدالغفار کمیجانی بود. و در کمیجان به دنیا آمد او پس از تکمیل آموزش قرآن برای ادامهٔ تحصیل به همدان رفته، و در آن‌جا تحصیل کرد. در کودکی قرآن را از بر نمود و می‌توانست آن را به آواز شیرین و درست قرائت کند. وقتی که هفده ساله بود جمعی از قلندران به همدان فرود آمدند و عراقی نیز بهمراه آنان به هندوستان رفت و به شاگردی شیخ بهاء الدین زکریا درآمد و بعد از مدتی با دختر او ازدواج کرد که از وی پسری آمد و به کبیرالدین موسوم گشت.

بیست و پنج سال سپری شد، و شیخ بهاءالدین وفات یافت، در حالی‌که، عراقی را جانشین خود کرده بود. بعد از هند، عراقی عزم مکه و مدینه کرد، و پس از حج جانب روم شد. در قونیه، به خدمت مولانا رسید، و مدتها در مجالس سماع حاضر شد. وی پس از سال‌ها اقامت در روم جانب شام رفت.



:: برچسب‌ها: زندگی فخرالدین عراقی , زندگی نامه , بیوگرافی فخرالدین عراقی , زندگی نامه فخرالدین عراقی , بیوگرافی فخرالدین عراقی , بیوگرافی فخرالدین عراقی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه ناصرخسرو
سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 21:0 | بازدید : 3582 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصر خسرو، در ۹ ذیقعده ۳۹۴ قمری (۳ سپتامبر ۱۰۰۴ میلادی، ۱۲ شهریور ۳۸۳ خورشیدی) در روستای قبادیان در بلخ در خانوادهٔ ثروتمندی که ظاهراً به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند چشم به جهان گشود.

بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار

 

بنهاد مرا مادر بر مرکز اغبر

(اغبر = غبارآلود، مرکز اغبر = کره زمین)

در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی می‌گذشت. ناصر خسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بی سابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عدهٔ زیادی از مردم را گرفت.

ناصر خسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصر خسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصرخسرو مروزی شهرت یافت.

همان ناصرم من که خالی نبود

 

ز من مجلس میر و صدر وزیر

نخواندی به نامم کس از بس شرف

 

ادیبم لقب بود و فاضل دبیر

به تحریر اشعار من فخر کرد

 

همی کاغذ از دست من بر حریر

وی که به دنبال سرچشمه حقیقت می‌گشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجه‌ای دست نیافت، دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و می‌گساری و کامیاریهای دوران جوانی روی آورد.

در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را می‌گوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصر خسرو پاسخ داد «حکما، چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد». مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصر خسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصر خسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.

ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعد از دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و به‌خصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقی بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصرخسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ کدام از این شهرها در امان نبود به طور مخفیانه می‌زیست و سرانجام پس از مدتی آوارگی به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیهٔ ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.

پانزده سال بر آمد که به یمگانم

 

چون و از بهر چه زیرا که به زندانم

و تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای بدخشان را گشت. حکیم ناصرخسرو دربین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را به‌نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد می‌کنند. او در ۴۸۱ قمری (۱۰۸۸ میلادی، ۴۶۷ خورشیدی) درگذشت. مزار وی در یمگان زیارتگاه است. از ناصر خسرو زن و فرزندی نماند؛ زیرا وی تا پایان زندگانی مجرد بود.



:: برچسب‌ها: زندگی ناصرخسرو , زندگی نامه , بیوگرافی ناصرخسرو , زندگی نامه ناصرخسرو , بیوگرافی ناصرخسرو , بیوگرافی ناصرخسرو ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
زندگینامه جامی
سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 20:58 | بازدید : 10178 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

از طرف پدر نسبش به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی سده ۲ قمری می‌رسد. خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت دشتی منصب قضاوت یافت و ماندگار شد.[۱]

روزگار کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی در خرگرد جام، که در آن زمان یکی از تبعات هرات بود در کنار پدرش سپری شد. در حدود سیزده سالگی همراه پدرش به هرات رفت و در آنجا اقامت گزید؛ در همانجا به تعلم و تعلیم پرداخت و قسمت عمده حیاتش نیز در همانجا به سر آمد و از آن زمان به جامی شهرت یافت. وی در شعر ابتدا دشتی تخلص می‌کرد، سپس آن را به جامی تغییر داد که خود علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ الاسلام احمد جام ذکر کرده‌است.

جامی مقدّمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانواده‌اش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصت یافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق، حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر به خوبی بیاموزد و از محضر استادانی چون خواجه علی سمرقندی و محمد جاجرمی استفاده‌کند.

در این دوره بود که جامی با تصوّف آشنا و مجذوب آن شد به‌طوریکه در حلقه مریدان سعدالدین محمد کاشغری نقشبندی درآمد و به تدریج چنان به مقام معنوی خود افزود که بعد از مرگ مرشدش (۸۶۰ ه‍ ق برابر با ۱۴۵۵ م) خلیفه طریقت نقشبندیه گردید. پس از گذشت چند سالی جامی راه سمرقند را در پیش گرفت که در سایه حمایت پادشاه علم دوست تیموری الغ بیگ به کانون تجمّع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود. در سمرقند نیز نورالدّین توانست استادانش را شیفته ذکاوت و دانش خود کند. او که سرودن شعر را در جوانی آغاز کرده و در آن شهرتی یافته بود، با تکیه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشیدن تعالیم عرفانی و صوفیانه به محبوبیتی عظیم در میان اهل دانش و معرفت دست یافت.

 
مزار عبدالرحمان جامی در شمال غربی شهر هرات

جامی به افتادگی و گشاده‌رویی معروف بود و با اینکه زندگی‌ای بسیار ساده داشت و هیچ گاه مدح زورمندان را نمی‌گفت، شاهان و امیران همواره به او ارادت می‌ورزیدند و خود را مرید او می‌دانستند. جانشینان الغ بیگ خصوصاً سلطان حسین بایقرا و امیر او علیشیر نوایی تا آخر عمر او را محترم می‌داشتند و اوزون حسن آق قویونلو، سلطان محمّد فاتح پادشاه عثمانی و ملک الاشراف پادشاه مصر از ارادتمندان او بودند.



:: برچسب‌ها: زندگی جامی , زندگی نامه , بیوگرافی جامی , زندگی نامه جامی , بیوگرافی جامی , بیوگرافی جامی ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
زندگینامه خلیل‌الله خلیلی
سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 20:54 | بازدید : 27988 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

خلیل‌الله خلیلی در سال ۱۲۸۶ خورشیدی (۱۹۰۷ میلادی) در باغ جهان‌آرای کابل متولد گردید. پدرش محمدحسین‌خان مستوفی‌الممالک از بزرگان منطقهٔ کوهستان در شمال کابل و وزیر مالیهٔ عهد امیر حبیب‌الله خان بود که بعداً به فرمان امان‌الله خان به دار آویخته شد.

وی در سنین طفولیت والدینش را از دست داد و درس را در نیمهٔ راه رها کرد. او سال‌ها در کابل، کوهستان و بلخ زیست و در پست‌های اساسی زیادی در سازمان‌های دولتی داخل و خارج افغانستان کار کرد. در اوایل دههٔ بیست خورشیدی به سمت معاون دانشگاه کابل به کار گماشته شد. در سال ۱۳۳۰ ریاست مستقل مطبوعات را به‌عهده گرفت و در سال ۱۳۳۲ به‌عنوان مشاور عالی سلطنتی در دربار محمد ظاهر شاه خدمت کرد و نیز مدتی نمایندهٔ مجلس بود و در سال‌های نخستین دههٔ ۵۰ به‌عنوان سفیر کبیر مدتی در عربستان سعودی و سپس در عراق مشغول به کار بود.

جدای مناسب اجرایی، موقعیتی بود که خلیلی در عالم ادب کسب کرد و به‌زودی نامدارترین شاعر افغانستان بدل گشت.



:: برچسب‌ها: زندگی خلیل‌الله خلیلی , زندگی نامه , بیوگرافی خلیل‌الله خلیلی , زندگی نامه خلیل‌الله خلیلی , بیوگرافی خلیل‌الله خلیلی , بیوگرافی خلیل‌الله خلیلی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه عرفی شیرازی
سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 20:49 | بازدید : 7797 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

عرفی شیرازی که نام اصلی اش مولانا محمد بن خواجه زین‌الدین علی بن جمال‌الدین شیرازی است از مشاهیر و شعرای قرن دهم هجری قمری در شیراز است . عرفی شیرازی ملقب به جمال‌الدین و متخلص به عرفی است . البته میان تذکره‌نویسان و تاریخ‌نویسان درباره نام دقیق عرفی شیرازی اختلاف نظر زیادی وجود دارد . عرفی شیرازی در سال  935 - 963 هجری قمری در شیراز دیده به جهان گشود . دوران کودکی و نوجوانی عرفی شیرازی تا سن بیست سالگی در شیراز گذشت  و در همان جا به کسب ادب و بعضی مقدمات علمی پرداخت و به قدر وسع از موسیقی و ادوار مهارت یافت و در خط نسخ  نیز دست بر آورد و روی به شعر نهاد . عرفی شیرازی تخلص خویش را از شغل پدر که سمت داروغه شهر ؛ که با قوانین عرفی و شرعی سرو کار داشت گرف . عرفی شیرازی از جوانی به شعر سرودن پرداخت و پیش از رفتن به هند به شیوه فغانی شیرازی شعر می گفت . عرفی شیرازی شاعری مغرور بود و از آنچه تذکره نویسان یاد کرده اند و از شعرش نیز دانسته می شود . عرفی شیرازی به کمال فضل و دانش و لطیفه‌گویی و حاضر جوابی معروف بود و طرزی مخالف مسلک قدما در شعر در پیش گرفته و غالباً در اثر کثرت تشبیهات و استعارات عرفی شیرازی ، اصل مقصود در شعرش مبهم می‌ماند . عرفی شیرازی چند بار به هندوستان رفت و در دربار اکبر شاه هندی تقرب یافت . به علت این که چند بار ابوالفیض و برادرش علامی را که هر دو از اکابر هند بودند در مقام مناظره محکوم ساخته بود آن دو کینه و عداوت عرفی شیرازی را سخت به دل گرفته بودند . از آنچه گفته اند در جوانی از ظاهری زیبا بهره مند بود اما در بیست سالگی به علت آبله زیبایی ظاهر را از دست داد و راه هند پیش روی نهاد و در آنجا شهرت یافت . عرفی شیرازی از راه بندر جرون به دکن رفت ولی آنجا نماند و به شمال هندوستان ، فتحپور سیگری ، نقر جلال الدین اکبر شاه رفت لیکن در آن هنگام پادشاه متوجه کابل شده بود و در پایتخت به سر نمی برد و ناگزیر به خانه فیضی ، ملک الشعرای جلال الدین اکبر رفت و آن شاعر بزرگ عرفی شیرازی را به گرمی پذیرفت و به واسطه او بود که عرفی با مسیح الدین حکیم که از علمای مشهور بود آشنایی یافت و به خدمتش در آمد و پس از مرگ وی به خدمت عبدالرحیم خانخانان سپهسالار ادب پرور جلال الدین اکبر راه یافت و چندی با او در حیدر اباد بود و سپس به دربار جلال الدین اکبر رفت  و تعلق خاطر خاصی نسبت به شاهزاده سلیم ملقب به جهانگیر پسر پادشاه پیدا کرد . عرفی شیرازی در هند و عثمانی - ترکیه - بیش از ایران شهرت داشته و شاعران ترک زبان به شیوه شاعری عرفی شیرازی تمایل زیادی داشتند .



:: برچسب‌ها: زندگی عرفی شیرازی , زندگی نامه , بیوگرافی عرفی شیرازی , زندگی نامه عرفی شیرازی , بیوگرافی عرفی شیرازی , بیوگرافی عرفی شیرازی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه صالح سجادی
دو شنبه 22 تير 1394 ساعت 14:16 | بازدید : 12748 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

صالح سجادی فارغ التحصیل مدیریت وبرنامه ریزی آموزشی از دانشگاه علامه طباطبائی تهران است. او شاعرو کاریکاتوریست ویک فعال در هنرهای تجسمی است. در شعر نزد مرحوم استاد حسین منزوی ودر کاریکاتور نزد استاد جواد علیزاده ودر هنر های تجسمی هم نزد استاد احمد فراش خیابانی شاگردی کرده است.



:: برچسب‌ها: زندگی صالح سجادی , زندگی نامه , بیوگرافی صالح سجادی , زندگی نامه صالح سجادی , بیوگرافی صالح سجادی , بیوگرافی صالح سجادی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه یاسر قنبرلو
دو شنبه 22 تير 1394 ساعت 14:11 | بازدید : 9428 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

یاسر قنبرلو ۳۱ خرداد سال ۱۳۷۰ در استان قزوین به دنیا آمد. در حال حاضر او متاهل است و در دانشکده شهید شمسی پور استان تهران در رشته کامپیوتر تحصیل می کند. یاسر قنبرلو در جشنواره شعر فجر سال ۹۰ در بخش ترانه به عنوان شاعر برتر شناخته شد.



:: برچسب‌ها: زندگی یاسر قنبرلو , زندگی نامه , بیوگرافی یاسر قنبرلو , زندگی نامه یاسر قنبرلو , بیوگرافی یاسر قنبرلو , بیوگرافی یاسر قنبرلو ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
زندگینامه حسن صادقی پناه
دو شنبه 22 تير 1394 ساعت 14:8 | بازدید : 5083 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

حسن صادقی پناه
محل تولد : تهران
شهرت
تابعیت : ایران
تاریخ تولد : 1352/6/21
زندگینامه علمی
سال 75-80 همراه با اساتید بزرگوار دوره کارشناسی تاریخ را گذراندم و در سال 80 در مقطع ارشد قبول شدم و الحمدالله در سال 82 به پایان رسید در مقطع کارشناسی پایان نامه مواضع تجدد خواهی بر اساس مذاکرات پنجم مشروطه نگاشته شد و در مقطع ارشد پایان نامه بررسی زندگانی سیره امام حسن مجتبی(ع) درمکاتب تاریخی نوشته شده و در حوزة علمیه قم در سال 82 رساله سطح 3 بررسی زندگانی و سیره امام حسن مجتبی درمدینه نوشته شد. مقالات متعدد مطبوعاتی در زمینه های مختلف تاریخی سیاسى- اجتماعی در بین سالهای 78-81 نوشته شد و در مطبوعات مختلف به چاپ رسید.
تدریس در حوزه و دانشگاه از سال 78 تا سال جاری ادامه دارد قابل ذکر است اینجانب از سال 1368 با مدرک سیکل وارد حوزه علمیه روی توان شدم و همراه با گذراندن دروس حوزوی دیپلم رشته انسانی را نیز گرفتم و با ورود به حوزه علمیه قم در سال 1374 در دانشگاه نیز شرکت نموده و موفق به ادامه تحصیل در حوزه و دانشگاه گردیدم هم اکنون از نظر تحصیلات حوزوی مشغول تدوین رساله از سطح 4 حوزه می باشم و از نظر دانشگاهی نیز جهت آزمون دکتری آماده می شوم.
البتّه جهت انجام راهنمایی ومشاوره برای طلاب گرامی موارد متعددی را به عهده داشته ام.



:: برچسب‌ها: زندگی حسن صادقی پناه , زندگی نامه , بیوگرافی حسن صادقی پناه , زندگی نامه حسن صادقی پناه , بیوگرافی حسن صادقی پناه , بیوگرافی حسن صادقی پناه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه مهدی مردانی
دو شنبه 22 تير 1394 ساعت 14:3 | بازدید : 2189 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

در اسفند 1358 در اصفهان متولد شدم اما اصالتا اهل استان گلستان هستم

ـ دوران مقدمات حوزه را در مدرسه امام خمینی گرگان (یک سال) و مدرسه ولی عصر (عج) بناب (پنج سال) گذراندم

ـ در سال 1382 واحد حوزه مقدسه قم شدم و از محضر اساتید سطح آن دوره استفاده کردم

ـ دروس خارج فقه و اصول را خدمت حضرات آیات جوادی آملی، شبیری زنجانی، احمد عابدی و هادوی تهرانی تلمذ نمودم.

ـ در سال 1383 وارد مرکز تخصصی علوم حدیث حوزه علمیه شدم و در سال 1386 فارغ التحصیل گردیدم

ـ در سال 1387 به دانشکده علوم حدیث قم راه پیدا کرده و در سال 1390 از پایان نامه خود دفاع کردم.

ـ در سال 1391 در رشته علوم قرآن و حدیث، مقطع دکتری به عنوان دانشجوی بورسیه دانشگاه قرآن و حدیث پذیرفته شدم.

ـ به لطف الهی از سال 1383 تا کنون به تحقیق و تدریس در دانش های حدیثی با تمرکز بر مطالعات نهج البلاغه اشتغال دارم.



:: برچسب‌ها: زندگی مهدی مردانی , زندگی نامه , بیوگرافی مهدی مردانی , زندگی نامه مهدی مردانی , بیوگرافی مهدی مردانی , بیوگرافی مهدی مردانی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه مهدی اخوان ثالث
دو شنبه 4 خرداد 1394 ساعت 18:5 | بازدید : 3682 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

زندگینامه مهدی اخوان ثالث


مهدی اخوان ثالث (زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران) شاعر پرآوازه و موسیقی‌پژوه ایرانی است. تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود.

اخوان ثالث در شعر کلاسیک ایران توانمند بود. وی به شعر نو گرایید او آثاری دلپذیر در هر دو نوع شعر به جای نهاده‌است. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقام‌های موسیقیایی بوده‌است.

زادروز : اسفند ۱۳۰۷

مشهد، استان خراسان

درگذشت  : ۴ شهریور ۱۳۶۹

تهران

آرامگاه : توس در کنار آرامگاه فردوسی

ملیت : ایرانی

پیشه : شاعری

سبک : شعر نو

لقب : م. امید

همسر : ایران اخوان ثالث

فرزندان : لاله، لولی، تنسگل، توس، زردشت، مزدک علی

والدین : علی و مریم

 

تبار

پدر او که علی نام داشت، یکی از سه برادری بود که از اردکان در استان یزد به مشهد نقل مکان کرد و از این رو آنان نام خانوادگیشان را اخوان ثالث به معنی برادران سه‌گانه گذاشتند.

 

زندگی

•مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.

•در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.

•از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.

•در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.

•اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.

•در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد.

•در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد.

•پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.

•در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.

•در سال ۱۳۵۶ در دانشگاه‌های تهران، ملی و تربیت معلم به‌تدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.

•در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد.

•در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.

•از او ۴ فرزند به‌جای مانده‌است.

 

شاعری و سیاست

مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد.

اگرچه اخوان در دهه بیست فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار دومین دفتر شعرش، زمستان، در سال ۱۳۳۶، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت.

با اینکه نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد ۲۸ مرداد از سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد با نیما یوشیج و شیوهٔ سرایندگی او آشنا شد. شاهکار اخوان ثالث شعر زمستان است.

علی خامنه‌ای گفته‌است:«پس از انقلاب به اخوان تلفن کردم و گفتم بیایید توی میدان و با شعر، با زبان، از انقلاب حمایت کنید.» اخوان پاسخ می‌دهد: «ما همیشه بر سلطه بوده‌ایم نه با سلطه».

علی خامنه‌ای در یکی از خطبه‌های نماز جمعه خود اخوان را «هیچ» خطاب کرد و اخوان شعری با مطلع «هیچیم و چیزی کم» در پاسخ به او سرود.

 

سبک‌شناسی

مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه‌های حماسی را در شعرش به کار می‌گیرد و جنبه‌هایی از این درونمایه‌ها را به استعاره و نماد مزین می‌کند.

به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام‌آوری روی آورده (تعریف شعر از نظر اخوان: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار می‌گیرد) و از نظر عقیدتی آمیزه‌ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالت‌خواهانه پدید آورده‌است و در این راه گاه ایران‌دوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده‌است.

اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفته‌است: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می‌شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است…. گهگاه فریادی و خشمی نیز داشته‌ام.»

شعرهای اخوان در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه‌ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.

هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته، مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم‌نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.

 

اخوان از نگاه دیگران

من نه سبک شناس هستم نه ناقد…. من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خود برداشت داشته‌ام…. شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم… مهدی اخوان ثالث

جمال میرصادقی، داستان‌نویس و منتقد ادبی در باره اخوان گفته‌است: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای اخوان جهان‌بینی و بینشی تازه به من داد و باعث شد که نگرش من از شعر به کلی متفاوت شود و شاید این آغازی برای تحول معنوی و درونی من بود.

نادر نادر پور، شاعر معاصر ایران که در سال‌های نخستین ورود اخوان به تهران با او و شعر او آشنا شد معتقد است که هنر م. امید در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.

نادرپور گفته‌است: «شعر او یکی از سرچشمه‌های زلال شعر امروز است و تاثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونه‌ای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت، مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت – این سوگ گاهی به ایران کهن بر می‌گشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولا سرشار از سوز و حسرت بود- این مضامین شیوه خاص اخوان را پدید آورد به همین دلیل در او هم تاثیری از گذشته می‌توانیم ببینیم و هم تاثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی می‌توان مشاهده کرد.»

اما خود اخوان زمانی گفت نه در صدد خلق سبک تازه‌ای بوده و نه تقلید، و تنها از احساس خود و درک هنری اش پیروی کرده: «من نه سبک شناس هستم نه ناقد… من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم. در مقدمه زمستان گفته‌ام که می‌کوشم اعصاب و رگ و ریشه‌های سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم….»

هوشنگ گلشیری، نویسنده معاصر ایرانی مهدی اخوان ثالث را رندی می‌داند از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی. وی می‌گوید تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافیه بندی، ترجیع و تکرار می‌توان دید و هم در تبعیت از همان صنایع لفظی قدما مانند مراعات النظیر و جناس و غیره.

اسماعیل خویی، شاعر ایرانی مقیم بریتانیا و از پیروان سبک اخوان معتقد است که اگر دو نام از ما به آیندگان برسد یکی از آنها احمد شاملو و دیگری مهدی اخوان ثالث است که هر دوی آنها از شاگردان نیمایوشیج هستند.

به گفته آقای خویی، اخوان از ادب سنتی خراسان و از قصیده و شعر خراسانی الهام گرفته‌است و آشنایی او با زبان و بیان و ادب سنتی خراسان به حدی زیاد است که این زبان را به راستی از آن خود کرده‌است. آقای خویی می‌افزاید که اخوان دبستان شعر نوی خراسانی را بنیاد گذاشت و دارای یکی از توانمندترین و دورپروازترین خیال‌های شاعرانه بود. اسماعیل خویی معتقد است که اخوان همانند نیما از راه واقع گرایی به نماد گرایی می‌رسد.

وی درباره عنصر عاطفه در شعر اخوان می‌گوید که اگر در شعر قدیم ایران باباطاهر را نماد عاطفه بدانیم، شعری که کلام آن از دل بر می‌آید و بر دل می‌نشیند و مخاطب با خواندن آن تمام سوز درون شاعر را در خود بازمی یابد، اخوان فرزند بی نظیر باباطاهر در این زمینه‌است.

غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن می‌گوید مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطوره‌ای کهن و تصاویری گویا نقش کرده‌است.

شعر زمستان در دی ماه ۱۳۳۴ سروده شده‌است. به گفته غلامحسین یوسفی، در سردی و پژمردگی و تاریکی فضای پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که شاعر زمستان اندیشه و پویندگی را احساس می‌کند و در این میان، غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداخته‌است.

 

درگذشت

اخوان ثالث چهل روز پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهریور ماه سال ۱۳۶۹ در تهران از دنیا رفت. وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شده‌است.

 

نمونه اشعار

زمستان

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم

منم من، سنگ تیپاخوردهٔ رنجور

منم، دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می‌گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟

فریبت می‌دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده‌است این، یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است

حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان

نفسها ابر، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلت‌های بلور آجین

زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است

 

چون سبوی تشنه

از تهی سرشار،

جویبار لحظه‌ها جاریست.

چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،

دوستان و دشمنان را می‌شناسم من.

زندگی را دوست می‌دارم؛

مرگ را دشمن.

وای، اما – با که باید گفت این؟ – من دوستی دارم

که به دشمن خواهم از او التجا بردن.

جویبار لحظه‌ها جاری.

 

کتاب‌شناسی

اشعار

ارغنون، انتشارات تهران، (۱۳۳۰)

زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵)

آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)

از این اوستا، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)

منظومه شکار، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)

پاییز در زندان، انتشارات مروارید، (۱۳۴۸)

عاشقانه‌ها و کبود (۱۳۴۸)

بهترین امید (۱۳۴۸)

برگزیده اشعار (۱۳۴۹)

در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۵۵)

دوزخ اما سرد (۱۳۵۷)

زندگی می‌گوید اما باز باید زیست… (۱۳۵۷)

ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸)

گزینه اشعار (۱۳۶۸)

شاملو مردی دوست داشتنی

 

سایر آثار

آورده‌اند که فردوسی (کتاب کودکان , ۱۳۵۴)

درخت پیر و جنگل (۱۳۵۵)

پیر و پسرش (قصه‌ای نه کوتاه برای بچه‌ها)

نقیضه و نقیضه سازان (بحث و تحقیق ادبی)

کتاب مقالات (جلد اول)

بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج (کتابی مفصل در بحث و تحقیق شیوه نو نیمایی در شعر فارسی , ۱۳۵۷)

عطا و لقای نیما یوشیج (۱۳۶۱)



:: برچسب‌ها: زندگی نامه مهدی اخوان ثالث , زندگی نامه , بیوگرافی مهدی اخوان ثالث , زندگی نامه ر , بیوگرافی ر , بیوگرافی مهدی اخوان ثالث ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه مریم حیدر زاده
دو شنبه 4 خرداد 1394 ساعت 17:44 | بازدید : 8256 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

زندگی نامه مریم حیدر زاده از زبان خودش:

مریم حیدرزاده

من متولد ٢٩ آبان ١٣۵۶

هستم. متولد و ساکن تهران

هستم. من از هشت

سالگی شعر را شروع کردم .

من تقريباً سه سال و نيم

سن داشتم که عمل آب

مرواريد روی چشمم انجام

شد . سه نظر راجع به اين

عمل وجود داره . يک سری از

پزشک ها معتقد هستند که

دستگاه های بيمارستان عفونی بوده و عصب چشم راست من از بين رفته و

چشم چپ هم ضعيف شده . يک سری هم اين اشتباه رو می گذارند به

حساب ناشی بودن و سهل انگاری پزشک . به هر حال من می گذارم به

حساب يک کليد طلايی که در تقدير انسان وقتی نهفته باشه تمام اتفاقاتی

که ميافته به نظر من بهانه هست . البته من خيلی از تصويرها رو يادمه .يک

عروسک دارم که مال دو سالگ يم هست به اسم " نينا " که کاملاً اون رو

يادمه و يک پلنگ صورتی ... و عينک ذره بينی که خوشخبتانه ديگه نمی زنم!

و رنگها رو هم بخصوص يادم مياد مخصوصأ رنگ سرخ . من هميشه دسته گل

های عروس ها رو خراب می کردم و گل سرخ ها رو هميشه می چيدم !

بيشترين گل ها رو هم از دسته گل عروسی خالم چيدم که همين جا

ازشون معذرت خواهی می کنم ! من نه تا کتاب منتشر شده دارم که دو تا از

اونها نثر هست . يکی رو سال ١٣٨٠ منتشر کردم به اسم "نامه هايی که

پاره کردم " و يکی ديگه از اونها ارديبهشت سال جاری ( ١٣٨٣ ) منتشر شد به

نام "نامه هايی که پاره کرد ی" ... اين سلسله مراتب نامه های عاشقانه ای

هست که هر چند سال يک بار نوشته ميشه . بسياری از دوستان، حتی از

خارج از ايران بعد از انتشار کتاب اول نثر من جواب تک تک اين نامه ها رو

دادند و اين برای من خيلی زيبا بود و نامه های خواننده گان رو در کتاب دوم

چاپ کردم .اولين کتاب من "پروانه ات خواهم ماند " نام داره . داستان اين بر

می گرده به کارگردان خوب شبکه سه تلويزيون ايران آقای کاشانی که من

خيلی ازشون تشکر می کنم و هميشه هم گفتم که آغاز کار من با ايشون

بود .ايشون کارگردان يک برنامه تلويزيونی بودند به نام "شب های تابستان "

که از شبکه اول سيما پخش می شد . قرار يک مصاحبه ای رو برای من و

برای المپياد گذاشتند و در اون سوالاتی می کردند . در اين سوالات رسيديم

به شعر و ادبيات و آخرش گفتند يک تفعل به حافظ بزن و بخون . اتفاقاً شعر

"چو بشنوی سخن اهل دل نگو که خطاست " در اومد . اون رو خو ندم و تموم

شد . چند ماه بعد از اون مصاحبه با من تماس گرفتند و گفتند که يک جنگ

اجتماعی رو در شبکه سه سيما تشکيل دادند و به من گفتند که تو حاضری

اجرای بخش ادبی اون رو به عهده بگيری؟ اين کار رو قبول کردم و کار خيلی

قشنگی هم بود . يک سال و نيم اين کار رو به شکل م داوم انجام دادم که

خوشبختانه با استقبال خيلی زيادی هم مواجه شد . من هفته ای يک بار

بايد همه نامه ها رو بررسی می کردم و جواب می دادم . تا اينکه اين برنامه

هم مثل همه قصه ها و نامه ها تموم شد .بعد از اين کار آقای کاشانی

پيشنهاد کردند حالا شعرهايی که توی اين جنگ خوندی رو در قالب يک کتاب

ارائه بده . من هم اين کار رو کردم و همين جا از نشر معين و پروين هم تشکر

می کنم و از ناشر بسيار گلم آقای رامسری که هر سال به من قول دادند

که برای ارديبهشت که نمايشگاه کتاب هست، کتاب من رو برسونند . تا حالا

هيچ وقت هم بدقولی نکردند و من هم خيلی ازشون تشکر می کنم .رشته

دبيرستان من انسانی بود اما رشته دانشکده من متاسفانه حقوق قضايی

دانشگاه تهران بود . . من خودم ادبيات رو دوست داشتم . زمان انتخاب رشته

که رسيد، همه مخصوصاً کادر مدرسه ای که توش تحصيل می کردم گفتند

به خاطر معدلت حقوق بخون ! من فکر می کردم شايد قسمت های عملی

اين رشته بتونه من رو جذب بکنه .مثل رفتن بهدادگاه، زندان ها و ... چون اين جاها با

احساسات مردم ارتباط داره و ميتونه برایکسی که عشق به شعر و ادبيات داره مؤثر

باشه. ولی متاسفانه ما حتی يک جلسهعملی هم توی دانشگاه تهرانی که اين همه

ازش صحبت می کنند نداشتيم ! يعنی چهارسال تئوری خونديم . ترم دوم بود که من

متاسفانه متوجه شدم و ديدم که نمی تونم اينرشته رو تحمل کنم ! اما به اصرار مادرم اين چهار سال رو تموم کردم و کاملاً درس رو بوسيدم و

گذاشتم کنار ...



:: برچسب‌ها: زندگی نامه مریم حیدر زاده , زندگی نامه , بیوگرافی مریم حیدر زاده , زندگی نامه مریم حیدر زاده , بیوگرافی مریم حیدر زاده , بیوگرافی مریم حیدر زاده ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگینامه سیمین بهبهانی
یک شنبه 26 بهمن 1393 ساعت 11:56 | بازدید : 35360 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

 

بیوگرافی سیمین بهبهانی,زندگینامه سیمین بهبهانی,عکس سیمین بهبهانی

بیوگرافی زنده یاد سیمین بهبهانی

سیمین خلیلی معروف به "سیمین بهبهانی" شاعر سرشناس  ،روز ۲۸ تیر ۱۳۰۶ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. او فرزند عباس خلیلی (شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) و نبیره حاج ملا علی خلیلی تهرانی است.


پدرش عباس خلیلی (۱۲۷۲ نجف - ۱۳۵۰ تهران) به دو زبان فارسی و عربی شعر می‌‌گفت و   ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده بود و رمان‌ نویس هم بود.
مادر او فخرعظمی ارغون ( 1316 ه.ق - 1345 ه.ش ) دختر مرتضی قلی ارغون (مکرم السلطان خلعتبری) از بطن قمر خانم عظمت السلطنه (فرزند میرزا محمد خان امیرتومان و نبیره امیر هدایت الله خان فومنی) بود. فخر عظمی ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم ونثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوییسی آموخت.


زنی که از شاعران موفق زمان خود بود، در انجمن نسوان وطن خواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود. به عضویت  کانون بانوان و حزب دموکرات هم درآمد و به عنوان معلم زبان فرانسه در  وزارت فرهنگ آن زمان (آموزش و پرورش) خدمت می کرد.
پدر و مادر سیمین که در سال 1303 ازدواج کرده بودند، در سال 1310 از هم جدا شدند و مادرش با عادل خلعتبری (مدیر روزنامه آینده ایران) ازدواج کرد و صاحب سه فرزند دیگر شد.

 

بیوگرافی سیمین بهبهانی,زندگینامه سیمین بهبهانی,عکس سیمین بهبهانی


سیمین هم خود ابتدا با حسن بهبهانی ازدواج کرد و با نام فامیلی همسر خود نام بردار شد و هر چند بعدتر با منوچهر کوشیار ازدواج کرد اما شهرت هنری خود را بر اساس نام خانوادگی همسر اول حفظ کرد. منوچهر کوشیار در سال 1363 درگذشت و در نزدیکی نوه اش در امام زاده طاهر به خاک سپرده شد. خانم بهبهانی همچنین سال ها دبیر آموزش و پرورش بوده و شاگردان او خاطرات نیکی از او دارند.


سیمین بهبهانی از کودکی و جوانی سری پر شور داشت. چندان که هم سابقه تحصیل در مدرسه عالی مامایی را داشت و هم در دانشکده حقوق دانشگاه تهران و نیز همکاری با شماری از مطبوعات را. او که سه فرزند (علی، حسین و امید) را در دامان خود پروراند، نگاه مادرانه به دیگران را در اشعار خود نیز بازمی تاباند. وی جوایز متعدد ادبی و حقوق بشری نیز دریافت کرده است.


در سال 1382 موسسه انتشاراتی نگاه مجموعه اشعار او تا آن زمان را در یک مجلد نفیس در 1200 صفحه به چاپ رساند که بسیار مورد استقبال قرار گرفته و به چاپ های متعدد رسیده است.
 سیمین بهبهانی به بانوی غزل شهرت دارد و برخی از اشعار او به اندازه آثار کلاسیک شعر فارسی مشهور و محبوب اند و به خاطر تسلطی که بر اوزان شعر فارسی داشت و وزن های جدیدی که خود ایجاد کرده بود مورد استقبال سازندگان آثار موسیقایی قرار گرفت. تازه ترین مورد، سروده «چرا رفتی» با صدای همایون شجریان است.


مهم ترین تخصص شاعرانه سیمین بهبهانی که موجب حیرت و تحسین می شد کشف، به کارگیری یا ابداع اوزان تازه و نیز سرودن اشعار در مصراع های طولانی بود در حالی که وزن را با دقت رعایت کرده بود و با مهارتی خیره کننده قالب های کهن را در شکل تازه و با مضامین مدرن عرضه می کرد و چندان در این کار و خلاقیت های نوآورانه در عرصه غزل چیره دست بود که «نیمای غزل» لقب گرفت.

 

بیوگرافی سیمین بهبهانی,زندگینامه سیمین بهبهانی,عکس سیمین بهبهانی

 

آثار سیمین بهبهانی:
- سه تار شکسته (۱۳۳۰/۱۹۵۱)
- جای پا (۱۳۳۵/۱۹۵۴)
- چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵)
- مرمر (۱۳۴۱/۱۹۶۱)
- رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱)
- خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰)
- دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳)
- گزینه اشعار (۱۳۶۷)
- درباره هنر و ادبیات (۱۳۶۸)
- آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹)
- کاغذین جامه (۱۳۷۱/۱۹۹۲)
- کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳)
- عاشق تر از همیشه بخوان (۱۳۷۳)
- شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) [ترجمه فارسی از اثر پیر دوبوادفر ، چاپ دوم :۱۳۸۲]
- با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶)
- یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵)
- مجموعه اشعار (۲۰۰۳)
- یکی مثلا این که(۲۰۰۵)

 

درگذشت سیمین بهبهانی

سیمین بهبهانی بانوی غزل ایران در 15 مرداد ماه به کما رفت و در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری شد و در نهایت بامداد سه شنبه 28 مرداد ماه 1393 به علت ایست قلبی و تنفسی درگذشت.



:: برچسب‌ها: زندگی نامه سیمین بهبهانی , زندگی نامه , بیوگرافی سیمین بهبهانی , زندگی نامه سیمین بهبهانی , بیوگرافی سیمین بهبهانی , بیوگرافی سیمین بهبهانی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگی نامه حافظ شیرازی
چهار شنبه 22 بهمن 1393 ساعت 22:14 | بازدید : 27000 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )
 

حافظ شیرازی

 
 

شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.

 

 

با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا آمد است.

 

 

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا... بهره ها گرفت.

 

 

خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت.

 

 

او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد.

 

 

دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

 

 

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.

 

 

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.

 

 

پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.

 

 

امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:

 

 

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

 

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

 

 

لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و عدالت را به آنان گوشزد کرده است.

 

 

اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.

 

 

سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.

 

 

اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.

 

 

مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.

 

 

آرامگاه حافظ

 

 

نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

 

 

در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

 

 

قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

 

 

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.

 

 

وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت.

 

 

نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد.

 

 

شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست.

 

 

ویژگی های شعر حافظ

 

برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از:

 

 

1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی

 

رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است.

 

چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد:

 

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

 

کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

 

 

2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات

 

این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

 

 

به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

 

 

ز شوق نرگس مست بلند بالایی

 

چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم

 

شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست

 

کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم

 

 

3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها

 

ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

 

 

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

 

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

 

 

***

 

 

من و انکار شراب این چه حکابت باشد

 

غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد

 

 

***

 

 

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

 

باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

 

 

4- طنز

 

زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.

 

پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

 

 

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد

 

که می حرام، ولی به ز مال او قافست

 

 

باده با محتسب شهر ننوشی زنهار

 

بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

 

 

5- ایهام و ابهام

 

شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.

 

نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد:

 

اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.

 

دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.

 

 

سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:

 

 

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر

 

گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست

 

 

ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان"

 

 

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم

 

زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

 

 

ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی"

 

 

عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم

 

گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

 

 

ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر"

 

 

تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.

 

 

جهان بینی حافظ

 

از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

 

1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند.

 

 

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

 

فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟

 

 

من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست

 

که از آن دست که او می کشدم می رویم

 

 

2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست.

 

 

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

 

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 

 

عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد

 

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

 

 

3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تشکیل می دهد.

 

 

آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

 

اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست

 

 

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

 

راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش

 

 

4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی

 

 

به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر

 

که در کمینگه عمرند قاطعان طریق

 

 

فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل

 

چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن

 

 

5- انتظار و طلب موعود،

 

انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده



:: برچسب‌ها: زندگی نامه حافظ شیرازی , زندگی نامه , بیوگرافی مولانا , زندگی نامه حافظ شیرازی , بیوگرافی حافظ شیرازی , بیوگرافی حافظ شیرازی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگی نامه سعدی شیرازی
چهار شنبه 22 بهمن 1393 ساعت 22:11 | بازدید : 30318 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

سعدی شیرازی

 

تخلص خود را از نام سعدبن ابي بكر بن سعد زنگي وليعهد مظفرالدين ابوبكر گرفت. هر وقت سعدي در شيراز بود در خدمت اين وليعهد ادب پرور به سر مي برد.

 

 

سعدي در نظاميه بغداد تحصيل كرد. دانشجويان دانشگاه نظاميه عبارت بودند از مفسران، محدثان، وعاظ، حكام و مذكران.

 

 

شيخ پس از اتمام تحصيل به سير و سياحت پرداخت و در مجالس، وعظ مي گفت و مردم را به سوي دين و اخلاق هدايت مي كرد.

 

 

به طوري كه از آثار سعدي بر مي آيد ومعاصرينش هم مي نويسند در لغت، صرف و نحو، كلام، منطق، حكمت الهي، و حكمت عملي، (عالم الاجتماع و سياست مدن) مهارت داشت. مخصوصاً او در حكمت از تمام آثارش پيداست.

 

 

كتاب بوستان نه فقط حاوي مطالب اخلاقي و حكمتي است، بلكه استادي شيخ را در علم الاجتماع نشان مي دهد. تبحر وي در زبان عربي و فارسي و ذوق لطيف و طبع و قادش او را برانگيخت تا شيرين ترين آثار فارسي را در نظم و نثر از خود به جاي گذارد.

 

 

سعدي در ابتدا همان سبك متداول زمان خويش را در نويسندگي در پيش گرفت. بعد به سبك خواجه عبدالله انصاري تمايل پيدا كرد. اما طولي نكشيد كه سبك خاص و مشخصي براي خود ابداع نمود.

 

 

شيخ اجل نه تنها به نصايح مردم مي پرداخت بلكه از اندرز دادن به سلاطين هم مضايقه نداشت كما اين كه رساله هفتم خود را به اندرز به ملك انكياتو اختصاص داد.

 

 

علاوه بر اين رساله، قصايدي نيز سروده كه در آنها ضمن مدح، نصايح زنده و گاه خشني به انكياتو نموده است.

 

 

شاهكار سعدي در نثر، گلستان اوست كه در حقيقت نوعي مقامه نويسي است.ولي در اين رويه گرد تقليد نگشته و راه تازگي و ابتكار را پيموده است.

 

آثار سعدی

 

ترتيب و تناسب وتنوع گلستان همراه با موضوعات دلكش اجتماعي و اخلاقي و تربيتي و سبك ساده و شيرين نويسندگي، سعدي را به عنوان خداوند سخن معرفي كرده است. سعدي در بين معاصرين خويش هم با وجود نبودن وسايل نشر جاي خود را باز كرد.

 

 

شهرت وي به اندازه اي بود كه پس از پنجاه و پنج سال كه از مرگش مي گذشت در ساحل اقيانوس كبير، يعني در چين، ملاحان اشعارش را به آواز مي خواندند.

 

 

چهل و سه سال پس از فوت شيخ، يكي از فضلا و عرفا به نام علي ابن احمدبن ابي سكر معروف به بيستون اقدام به تنطيم اشعار سعدي و ترتيب آنها با حروف تهجي نمود.

 

 

وي كليه آثار شيخ را به 12 بخش تقسيم نمود. اول رساله هايي كه در تصوف و عرفان و نصايح ملوك تصنيف كرده است. دوم گلستان، سوم بوستان، چهارم پندنامه، پنجم قصايد فارسي، ششم قصايد عربي، هفتم طيبات، هشتم بدايع، نهم خواتيم، دهم غزليات قديم كه مربوط به دوران جواني شيخ است، يازدهم صاحبيه مشتمل بر قطعات، مثنويات، رباعيات و مفردات. دوازدهم مطايبات. از آثار شيخ نسخ قديمي كه در زمان شخص او تحرير شده موجود است.

 

 

سعدي در سير و سلوك نيز مقامي بس والا داشت. به تمام قلمرو اسلامي و همسايگان كشورهاي اسلامي مسافرت كرد و ديده تيزبين او در هر ذره، عالمي پند و حكمت مي ديد.

 

 

يك بار هم در جريان جنگ هاي صليبي به طوري كه خودش در گلستان مي نويسد به چنگ عيسويان اسير مي شود.

 

آرامگاه سعدی

 

مدفن شيخ در شيراز معروف است. مورخين، سعديه فعلي را خانقاه او دانسته اند و مي نويسند كه شيخ در اين خانقاه كه در شمال شرقي شيراز واقع شده به عبادت مشغول بوده و از سفره انعام او درويشان بهره مي برده اند.

 

 

دولت شاه سمرقندي در تذكره الشعراء مي نويسد سلاطين و بزرگان و علما به زيارت شيخ بدان خانقاه مي رفتند. قنات حوض ماهي فعلي در زمان شيخ نيز جاري و معمور بوده و سعدي حوضي از مرمر در باغ خانقاه خود ساخته، از آن قنات آب در آن جاري مي كرده است.

 



:: برچسب‌ها: زندگی نامه سعدی شیرازی , زندگی نامه , بیوگرافی سعدی شیرازی , زندگی سعدی شیرازی , بیوگرافی سعدی شیرازی , بیوگرافی حضرت سعدی شیرازی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد